بگذر از من
بگذر از من از سر ناچاری بود
آخر قصه ی ما هم گریه زاری بود

بگذر از من
آن روز ها درمانده بودم
وجدانم رو به زور خوابانده بودم

بگذر از من
باورش سخت است
تن هر دومان زخمی  زخم است
اون اوایل آشفته بودم
اما حالا خیالم تختِ تخت است

بگذر از من
نمیتوانم ببینم، چای خوردن تو با نفر بعدی رو
دست تو براش باز بشه، نمیتونم تحمل کنم این تحقیرو

بگذر از من
کع دیگر نقشی ندارم
از شروع دوباره این سکانس بی زارم
نقش من دست مرد دیگرو من بی کارم
نه خواب نیستم، این همان سکانس های عریان است و من بیدارم

بگذر از من
به تو سخت میگرفتم
حتی برای دیدنت وقت میگرفتم

بگذر از من
که تو را دوست داشتم
کاش از اول پای روی دل می گذاشتم

 

تاریخ اش یادم نیست زمستان 95 ساعت 3 نیمه شب