نی نامه

اشعار و دل نوشته های خودم

۶ مطلب با موضوع «شعر دیگران» ثبت شده است

سه شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۰۳ ب.ظ (م.پ)
درد عشق - moein z

درد عشق - moein z

حرف دلایی که تو این آهنگ شنیدم عالی بود خصوصا سوز صداش.

صدای خنده هات هنوز توگوشمه ..
بی تو مهتاب هرشب تو همون کوچمه هی .. هی ..
چقده سنگ شده دلت ..
بیا بگو که توهم تنگ شده دلت ..
بیا که جوونی مثه باد داره میره ..
بجوم برگرد اسمت ازیاد داره میره ..
بیا قبول گذشته هم به درک ..
دورات تموم شد پیش ماام بیا یه سرک ..
هی
درد عشقی کشیدم که مپرس احوالم ..
بودنت یک سالو ..
رفتنت چن سال است ..
خوش به حالت اگر شادی تو ..
که اگر عشق دوباره به دلت جاری شد ..
خوش بحالت که مرا زود فراموش کردی. که پس ازدوریمان روزگارت سردنیست .
من ترکیدم ..
ازبس که دو عاشق دیدم ..
من ترکیدمو ..
با بغض گلو خندیدم ..
بعد تو این دل من با کسی همراه نشد ..
چندباری به سرش زد ولی انگار نشد ..
وو
شکرش واسه من باقیه ..
رفتی و این حالی که دادی به دلم عالیه ..
شاید اگر دائم بودی کنارم ..
شنیدی اینو …
من بهش دچارم ..
عاشق چنتا عکسی ام که دارم ..
ازت و فندک و لب و سیگارم ..
عاشق حلقه ای که تو بی پولی ..
خریدمو.. خودمونیم .. چقدر پیزوری بود ..

بگو زندگی ادامه داره ..
بذا بره بره پیه کارش ..
بگو زندگی ادامه داره ..
به مو میرسه اما ..
نمیشه پاره ..

هی ..

من که تو رو میپرستیدم ..
حیف ..
عجب ..
دیدی .. دستی دستی ..
درد داره نبودنتا ..
الان چند سالی هه که تو رو ندیدمتا ..
هی میخوام ..
که شعر هام اجتماعی باشه ..
ولی
کشش به سمت تو داره نت ها ..
من که از بچگی جین بوده تنم ..
لش بودم همش ..
دوس داشتم عروس کنم اتوو ..
تنم تو کنی کت وو ..
ولی ..
دیدی .. که روزگار مشتی نی .. ووو
بعد من ..
چند دست چرخیدی ..
قلم اصرار میکنه شعر ها اجتماعی باشه ..
قلم عشق ناخلف به اجتماع میشا شــه...
بعد رفتنت ..
دود شد سیگار اول ..
رفیقای ناباب منو بیچاره کردن ..
به خودم گفتم ببین کارت کجا رسیدش ..
یهو ..
بغلی گف ببین پُرش چه حالی میده ..

 

شاعر معین z

۱۳ مهر ۹۵ ، ۱۲:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
(م.پ)
سه شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۰۳ ق.ظ (م.پ)
ما نکردی - عراقی

ما نکردی - عراقی

جانا، نظری به ما نکردی

با خویشتن آشنا نکردی

یکدم به مراد ما نبودی

یک کار برای ما نکردی

یک وعدهٔ خود بسر نبردی

یک حاجت ما روا نکردی

ما را به وصال وعده دادی

و آن وعدهٔ خود وفا نکردی

هر لابه، که بر در تو کردیم

نشنیدی و گوش وا نکردی

در کوی تو آمدیم و ما را

بر خاک درت تو جا نکردی

پس در دل تو چگونه گنجم؟

چون بر در خود رها نکردی

درد دل خستهٔ عراقی

دیدی، به کرم دوا نکردی

 

 

شاعر عراقی

۱۲ مرداد ۹۵ ، ۰۹:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
(م.پ)

که من امید فردایی ندارم

به جز نام تو نجوایی ندارم
به غیر باغ وبستان خیالت
سر،سیر وتماشایی ندارم
بسوز،ای شمع وما راهم بسوزان
که من از شعله پروایی ندارم
یک امشب تا سحر مهمان من باش
که من امّید فردایی ندارم

بیابان گردم واندوهم این است
که پای راهپیمایی ندارم
مرا اعجاز عشقت روح بخشید
به غیر از تو مسیحایی ندارم
به سر غیر از تو سودایی ندارم
به دل جز تو تمنّایی ندارم
خدا،داند که در بازار عشقت
به جز جان،هیچ کالایی ندارم

۱۱ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۰۳ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
(م.پ)

من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم

یک بار فال گرفتم این آمد کاش به این موضوع توجه بیشتری می کردم در اون موقعیت.

یادش بخیر روی کاغذ کادوی اولین تولدش این شعر را نوشتم.

من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم

لطف‌ها می‌کنی ای خاک درت تاج سرم

دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو

که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم

همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس

که دراز است ره مقصد و من نوسفرم

ای نسیم سحری بندگی من برسان

که فراموش مکن وقت دعای سحرم

خرم آن روز کز این مرحله بربندم بار

و از سر کوی تو پرسند رفیقان خبرم

حافظا شاید اگر در طلب گوهر وصل

دیده دریا کنم از اشک و در او غوطه خورم

پایه نظم بلند است و جهان گیر بگو

تا کند پادشه بحر دهان پرگهرم

 

استاد غزل حافظ

۳۱ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
(م.پ)

سودا زده ی طره ی جانانه ام امشب

نمیدونم مفتون همدانی آن شب که این شعر رو سروده چه حالی داشته؟!!!!!

 

ولی خیلی شب ها با این شعر انس گرفتم خصوصا شب های تنهایی تو محل کار یا خونه:

 

سودا زده ی طره ی جانانه ام امشب
زنجیر بیارید ؛ که دیوانه ام امشب

جان تو و جانانه ام ایدل : که من زار
آماده ی قربانی جانانه ام امشب

از گریه ی مستانه و از آه جگر سوز
معلوم بود پر شده پیمانه ام امشب

دیشب شرر شمع رخت بال و پرم سوخت
در پای تو خاکستر پروانه ام امشب

بر سلسله ی زلف تو گر سخت زنم چنگ
بر من حرجی نیست ؛ که دیوانه ام امشب


تا حالت ویرانه نشینان شودت فاش
ای گنج نهان آی به ویرانه ام امشب

در دام سر زلف تو گفتم که نیفتم
افسوس که شد خال رخت دانه ام امشب

تا در قدمت جان گرامی بفشانم
فرما قدمی رنجه به کاشانه ام امشب

ای شمع مکن شعله زبانی ؛ که بر افروخت
قندیل حرم ساحت بتخانه ام امشب

گر گوش دهی شرح دل خسته ی مفتون
گوید بتو این نعره ی مستانه ام امشب

مفتون همدانی
 

۱۸ دی ۹۴ ، ۲۰:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
(م.پ)

الفبای بندگی

این شرع رو نمیدونم شاعرش کیه ولی فوق العاده است


روزی که الفبای انالعبد نوشتیم

گفتیم که ما نوکر ارباب بهشتیم

یک پیراهن مشکی و یک بیرق روضه

بانی و شد ما بنده ابلیس نگشتیم

۱۷ دی ۹۴ ، ۰۱:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
(م.پ)