دست بردار
دست از سر کچل من بردار
قصه ی ما تمامیده است این بار
پای کثیفت را روی حرمت ها مگذار
دست بردار
هنوز زنده ایم هر دو، در پس این دیوار
در این قفس می شویم هر روز، تکرار
خوابی در کار نیست لاکردار
جفتمان هستیم بیدار
بیا و دست بردار در واپسین دیدار
دست بردار
من و تو قسمت یکدیگر نبودیم
هردومان کنار هم نابودیم
دست بردار
من از خودم هم خسته ام
عهدی که با خود داشتم نیز، شکسته ام
به این اتاقی که هستیم بنگر
حتی دور از تو نشسته ام
دست بردار
دهنم را سرویسیدی
تو هم این آخری ها ریدی
در مغز پوکت به چه می اندیشیدی؟؟
من احمق ، تو بانوی خورشیدی؟؟
نه بد اشتباهیدی!
دست بردار
دگر دست بردار
روزه ی جنس مخالف دارم
تا از امثال تو دست بردارم
از همه بی شرفان چون تو بیزارم
لحظه های کثافت کاریت ریدی به افکارم
دست بردار تا منم دست بردارم
دایورتت میکنم به آنچه هست در شلوارم
80:20
26 آذر 96