نی نامه

اشعار و دل نوشته های خودم

۳ مطلب با موضوع «شعر نو» ثبت شده است

پنجشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۰۲ ق.ظ (م.پ)
بغض روز تولدم

بغض روز تولدم

‫‏‫من صادقانه روز تولدم بغض میکنم
‫خودم به درک دیگران چرا شوق میکنن؟!
از  ‫تبریک سر باز کردن و اجباری
از ‫پیام های مزخرف تلگرامی
از این مغز های خالی از اندیشه و جذامی
‫از هرچه کادو تبریک و کیک متنفرم
‫چاشنی خرید روز تولد میکنه منفجرم
از انگیزه های واهی برای ادامه زندگی
‫از آرزو های تو در توی ساختگی
از شاد باش گفتن انگلیس بلیسا
‫از نصیحت پیران دست به عصا
‫از همه ی اتفاقهای روز تولدم متنفرم
‫از دور همی های چشم هم چشمی این روز
از جمله میخواستم بهت تبریک بگم دیروز
‫از آمدنم به این دنیای کثیف و پست
‫از این همه عقده که این سالها به دلم نشست
‫از چشیدن طمع متوالی شکست
‫از بی صدا بودن یک دست
متنفرم‌ آری متنفرم

 

م.پ روز تولدم سال 1369

۰۴ آبان ۹۶ ، ۱۱:۰۲ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
(م.پ)
سه شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۰۳ ب.ظ (م.پ)
درد عشق - moein z

درد عشق - moein z

حرف دلایی که تو این آهنگ شنیدم عالی بود خصوصا سوز صداش.

صدای خنده هات هنوز توگوشمه ..
بی تو مهتاب هرشب تو همون کوچمه هی .. هی ..
چقده سنگ شده دلت ..
بیا بگو که توهم تنگ شده دلت ..
بیا که جوونی مثه باد داره میره ..
بجوم برگرد اسمت ازیاد داره میره ..
بیا قبول گذشته هم به درک ..
دورات تموم شد پیش ماام بیا یه سرک ..
هی
درد عشقی کشیدم که مپرس احوالم ..
بودنت یک سالو ..
رفتنت چن سال است ..
خوش به حالت اگر شادی تو ..
که اگر عشق دوباره به دلت جاری شد ..
خوش بحالت که مرا زود فراموش کردی. که پس ازدوریمان روزگارت سردنیست .
من ترکیدم ..
ازبس که دو عاشق دیدم ..
من ترکیدمو ..
با بغض گلو خندیدم ..
بعد تو این دل من با کسی همراه نشد ..
چندباری به سرش زد ولی انگار نشد ..
وو
شکرش واسه من باقیه ..
رفتی و این حالی که دادی به دلم عالیه ..
شاید اگر دائم بودی کنارم ..
شنیدی اینو …
من بهش دچارم ..
عاشق چنتا عکسی ام که دارم ..
ازت و فندک و لب و سیگارم ..
عاشق حلقه ای که تو بی پولی ..
خریدمو.. خودمونیم .. چقدر پیزوری بود ..

بگو زندگی ادامه داره ..
بذا بره بره پیه کارش ..
بگو زندگی ادامه داره ..
به مو میرسه اما ..
نمیشه پاره ..

هی ..

من که تو رو میپرستیدم ..
حیف ..
عجب ..
دیدی .. دستی دستی ..
درد داره نبودنتا ..
الان چند سالی هه که تو رو ندیدمتا ..
هی میخوام ..
که شعر هام اجتماعی باشه ..
ولی
کشش به سمت تو داره نت ها ..
من که از بچگی جین بوده تنم ..
لش بودم همش ..
دوس داشتم عروس کنم اتوو ..
تنم تو کنی کت وو ..
ولی ..
دیدی .. که روزگار مشتی نی .. ووو
بعد من ..
چند دست چرخیدی ..
قلم اصرار میکنه شعر ها اجتماعی باشه ..
قلم عشق ناخلف به اجتماع میشا شــه...
بعد رفتنت ..
دود شد سیگار اول ..
رفیقای ناباب منو بیچاره کردن ..
به خودم گفتم ببین کارت کجا رسیدش ..
یهو ..
بغلی گف ببین پُرش چه حالی میده ..

 

شاعر معین z

۱۳ مهر ۹۵ ، ۱۲:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
(م.پ)

دست آخر

دست آخر، روز آخر

تنهایی شده تنها یاور

دل شکسته ام ولی کسی نداره باور

جام مستیم شکسته و نداره ساغر

همه تو خیابون بهم نگاه می کنند مثل یه کافر

آه! از همه مردم، از این همه داور

الان دارم چوب یه آشنایی رو میخورم، آشنایی آخرای آذر

کسی هم که از ارزش دم میزنه، میگه تو چرا هستی اینقدر لاغر؟!!

بگذریم سر همه رو بردم با شعرم، منه بی سر!!

 

23:52 - 22 اسفند  93 > م.پارسا

۱۳ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۳۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
(م.پ)