شب برای سرکوب یاد تو، دل را سنگ میزنم
روز از درد یاد تو، منه بینوا مدام لنگ میزنم
از من گذشتن برایت چقدر ساده بود بانو
هنوز از سختی این سادگی  منگ میزنم
درد غربت در دیار خود می کشم هر روز
در غربت تنهایی به هر خاری چنگ میزنم
دروغ نیست بگویم دنبال درمانم بعد از تو
 گاهی برای تسکین این درد بنگ میزنم
با هر که میشینم این روز ها حرفی ندارم
یا با وی حرف از این دل تنگ میزنم
نزد پارسا عزیز بودی پیش از رفتن نازنینم
گر برگردی ،روبرویت طبل جنگ میزنم

 

م.پ 11:30 - ۱۲ خرداد ۹۵